محمدرضا شمس

محمدرضا شمس

نویسنده

نیمهشب تاریک و مهگرفتهی اول فروردین وسط اتاقی کوچک و نمور به دنیا اومدم. بیرون باد وحشیانه زوزه میکشید و در و پنجرهی اتاق رو محکم به هم میکوبید. بهجای قابله، آلی با موهایی سرخ بالای سر مادرم ایستاده بود. دهنش عمودی بود و دندونهای تیزش افقی. بختکی غولپیکر هم روی پدرم افتاده بود و نفسش رو بند آورده بود. مولها با جیغهای کرکننده از دیوارها سرازیر شده بودن. داد زدم: «کمک، کمک!»

صدایی گفت: «داد نزن، با ترسهات روبهرو شو. و مدادی به طرفم انداخت.»

مولها دستهجمعی بهطرفم حملهور شدن. با مداد دریچهای توی هوا کشیدم و با پدر و مادرم به داخل اون پریدیم و دریچه رو بستیم. مولها پشت دریچه موندن. پدر و مادرم رفتن سر کار و زندگیشون و من گوشهای نشستم و این کتاب رو نوشتم.

کتابهای اسکلت بخشنده و قصههای الفبا از محمدرضا شمس در نشر هوپا چاپ شده است.