هیکی هلمانتل
نویسنده،
تصویرگر
من اولش تصمیم گرفته بودم مثل پدرم پلیس بشوم و دنیا را از دستِ آدمهای بد نجات دهم و دزدها را دستگیر کنم. پلیس هم شدم. ولی دوست داشتم کارِ دیگری هم انجام بدهم. برای همین گرافیک و تصویرگری خواندم و حالا همراه دختر، پسر، همسر و گربهمان توی شهری کنار دریا زندگی میکنم و کتابها و تصویرهایم خودشان دورِ دنیا میچرخند و کاری به من ندارند.