شبنم سعادت
نویسنده،
مترجم
شبنم سعادت از همان بچگی سرش توی کتاب بود، گاهی هم شبها با چراغقوه زیر پتو تا صبح کتاب میخواند. سال آخر دبیرستان بود که تصمیم گرفت دکتر نشود و برود سراغ ترجمه، هی کتاب بخواند و هی ترجمه کند تا بقیه هم بخوانند. اما انگار دکتری هم توی تقدیرش بود، البته با این تفاوت که از بیمار و مطب خبری نبود. بعد از گرفتن کارشناسی ارشد، به بریتانیای ابری و بارانی رفت و آنجا در رشتهی مطالعات ترجمه و فرهنگ دکترا گرفت. دو جین کتاب ترجمه کرد و بعد آمد سراغ هوپا، ناشر کتابهای خوردنی، تا دختر خاندان گات را به کتابخوارهای ایرانی معرفی کند.